سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، پیشوا و پرهیزگاران، سروراند و همنشینی آنها، مایه فزونی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :24
بازدید دیروز :18
کل بازدید :64373
تعداد کل یاداشته ها : 86
103/2/16
10:18 ص


1. از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : زهد چیست‌ ؟ فرمود : رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنیا .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


2.  از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : مروت‌ چیست‌ ؟ فرمود : حفظ دین‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


3. از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : کرم‌ چیست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پیش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


4.  از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد بخل‌ چیست‌ ؟ فرمود : آنچه‌ در کف‌ دارى‌ شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ کنى‌ تلف‌ شمارى‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


5. از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : بى‌ نیازى‌ چیست‌ ؟ فرمود : رضایت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برایش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند کم‌ باشد .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


6 .  از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : فقر چیست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چیز .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


7. از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : شرف‌ چیست‌ ؟ فرمود : موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسایگان‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


8. از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : پستى‌ و ناکسى‌ چیست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسیدن‌ و بى‌اعتنایى‌ به‌ همسر .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوخ‌ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌یاور 

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


10. از خدا بر حذر باشید با زیادى‌ یاد او ، و از خدا بترسید به‌ وسیله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزدیک‌ شوید با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ که‌ او نزدیک‌ است‌ و پاسخگو .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


11.  بزرگى‌ کسانى‌ که‌ عظمت‌ خدا را دانستند این‌ است‌ که‌ تواضع‌ کنند ، و عزت‌ آنها که‌ جلال‌ خدا را شناختند این‌ است‌ که‌ برایش‌ زبونى‌ کنند ، و سلامت‌ آنها که‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد این‌ است‌ که‌ به‌ او تسلیم‌ شوند .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


12. بدانید که‌ خدا شما را بیهوده‌ نیافریده‌ و سر خود رها نکرده‌ ، مدت‌ عمر شما را معین‌ کرده‌ ، و روزى‌ شما را میانتان‌ قسمت‌ کرده‌ ، تا هر خردمندى‌ اندازه‌ خود را بداند و بفهمد که‌ هر چه‌ برایش‌ مقدر است‌ به‌ او مى‌رسد ، و هر چه‌ از او نیست‌ به‌ او نخواهد رسید ، خدا خرج‌ دنیاى‌ شما را کفایت‌ کرده‌ و شما را براى‌ پرستش‌ فراغت‌ بخشیده‌ و به‌ شکرگزارى‌ تشویق‌ کرده‌ ، و ذکر و نماز را بر شما واجب‌ کرده‌ و تقوى‌ را به‌ شما سفارش‌ کرده‌ ، و آن‌ را نهایت‌ رضایت‌مندى‌ خود مقرر ساخته‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 234)


13.  اى‌ بندگان‌ خدا ، از خدا بپرهیزید ، و بدانید که‌ هر کس‌ از خدا بپرهیزد ، خداوند او را به‌ خوبى‌ از فتنه‌ها و آزمایشها برآورد و در کارش‌ موفق‌ سازد و راه‌ حق‌ را برایش‌ آماده‌ کند .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 234)


14.  هیچ‌ مردمى‌ با هم‌ مشورت‌ نکند مگر اینکه‌ به‌ درستى‌ هدایت‌ شوند .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


15.  پستى‌ و ناکسى‌ این‌ است‌ که‌ شکر نعمت‌ نکنى‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


16. در طلب‌ مانند شخص‌ پیروز مکوش‌ ، و مانند کسى‌ که‌ تسلیم‌ شده‌ به‌ قدر اعتماد نکن‌ چون‌ به‌ دنبال‌ کسب‌ و روزى‌ رفتن‌ سنت‌ است‌ ، و میانه‌روى‌ در طلب‌ روزى‌ از عفت‌ است‌ ، و عفت‌ مانع‌ روزى‌ نیست‌ ، و حرص‌موجب‌ زیادى‌ رزق‌ نیست‌ . به‌ درستى‌ که‌ روزى‌ قسمت‌ شده‌ و حرص‌ زدن‌ ، موجب‌ گناه‌ مى‌شود .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


17. انسان‌ تا وعده‌ نداده‌ ، آزاد است‌ . اما وقتى‌ وعده‌ مى‌دهد زیر بار مسؤولیت‌ مى‌رود ، و تا به‌ وعده‌اش‌ عمل‌ نکند رها نخواهد شد .

(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)


18. آن‌ کس‌ که‌ بر حسن‌ اختیار خداوند توکل‌ و اعتماد کند ( و به‌ قضا و قدر الهى‌ خوشنود باشد ) آرزو نمى‌کند در غیر حالى‌ باشد که‌ خداوند برایش‌ اختیار کرده‌ است‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


19.  خیرى‌ که‌ هیچ‌ شرى‌ در آن‌ نیست‌ ، شکر بر نعمت‌ و صبر بر مصیبت‌ و ناگوار است‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


20. آن‌ حضرت‌ - علیه‌ السلام‌ - به‌ مردى‌ که‌ از بیمارى‌ شفا یافته‌ بود ، فرمود : خدا یادت‌ کرد پس‌ یادش‌ کن‌ ، و از تو گذشت‌ پس‌ شکرش‌ کن‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


21.  هر کس‌ که‌ پیوسته‌ به‌ مسجد رود یکى‌ از این‌ هشت‌ فایده‌ نصیبش‌ شود :

آیه‌ محکمه‌ ، دست‌یابى‌ به‌ برادرى‌ سودمند ، دانشى‌ تازه‌ ، رحمتى‌ مورد انتظار ، سخنى‌ که‌ او را به‌ راه‌ راست‌ کشد یا او را از هلاکت‌ برهاند ، ترک‌ گناهان‌ از شرم‌ مردم‌ و ترس‌ از خدا .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)


22.  به‌ درستى‌ که‌ پر دیدترین‌ دیده‌ها آن‌ است‌ که‌ در خیر نفوذ کند ، و شنواترین‌ گوشها آن‌ است‌ که‌ تذکرى‌ را بشنود و از آن‌ سود برد ، سالمترین‌ دلها آن‌ است‌ که‌ از شبه‌ها پاک‌ باشد .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)


23.  مردى‌ به‌ امام‌ حسن‌ - علیه‌ السلام‌ - عرض‌ کرد : دخترى‌ دارم‌ ، به‌ نظر شما با چه‌ کسى‌ وصلت‌ کنم‌ . فرمود : با کسى‌ که‌ متقى‌ و باایمان‌ باشد .

چون‌ اگر او را دوست‌ بدارد ، مورد احترامش‌ قرار مى‌دهد ، و اگر از او نفرت‌ داشته‌ باشد ، به‌ او ظ‌لم‌ نمى‌کند .

(مستظ‌رف‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 218)


24. به‌ درستى‌ که‌ نعمت‌ دنیا پایدار نیست‌ ، نه‌ از آسیبش‌ آسودگى‌ هست‌ ، و نه‌ از بدیهایش‌ جلوگیرى‌ ، فریبى‌ است‌ حایل‌ سعادت‌ ، و تکیه‌ گاهى‌ است‌ خمیده‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)


25.  اى‌ بندگان‌ خدا از عبرتها پند گیرید ، و از اثر گذشتگان‌ متوجه‌ شوید ، و به‌ وسیله‌ نعمتها از نافرمانى‌ خدا باز ایستید ، و از پندها سود برید .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)


26. به‌ درستى‌ که‌ خداوند ماه‌ رمضان‌ را میدان‌ مسابقه‌ خلق‌ خود ساخته‌ تا به‌ وسیله‌ طاعتش‌ به‌ رضاى‌ او سبقت‌ گیرند .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)


27.  به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگیرند ، معلوم‌ مى‌شود که‌ نیکوکار مشغول‌ کار نیک‌ خود است‌ و بدکار گرفتار بدکردارى‌ خود .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 240)


28.  اى‌ پسرم‌ با هیچکس‌ برادرى‌ مکن‌ تا بدانى‌ کجا مى‌رود و از کجا مى‌آید و چه‌ ریشه‌اى‌ دارد ، پس‌ چون‌ خوب‌ از حالش‌ آگاه‌ شدى‌ و معاشرتش‌ را پسندیدى‌ با او برادرى‌ کن‌ به‌ شرط گذشت‌ از لغزش‌ و کمک‌ در تنگى‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


29.  از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : ترس‌ چیست‌ ؟ فرمود : دلیرى‌ بر دوست‌ و گریز از دشمن‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)


30. ننگ‌ کشیدن‌ آسانتر از دوزخ‌ رفتن‌ است‌ .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


31.  سفاهت‌ ، به‌ پستى‌ گراییدن‌ و با گمراهان‌ نشستن‌ است‌ .

(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 115)


32.  آن‌ حضرت‌ در وصف‌ برادر ( دوست‌ ) نیکوکارش‌ فرمود : از همه‌ مردم‌ در چشم‌ من‌ بزرگتر بود و سر بزرگوارى‌ او در نظر من‌ کوچکى‌ دنیا در چشم‌ او بود ، جهل‌ و نادانى‌ بر او تسلط نداشت‌ ، اقدام‌ نمى‌کرد مگر بعد از اطمینان‌ به‌ سودمند بودن‌ آن‌ . نه‌ شکایتى‌ داشت‌ و نه‌ خشم‌ و دلتنگى‌ .

بیشتر عمرش‌ خاموش‌ بود ، و چون‌ لب‌ به‌ سخن‌ مى‌گشود بر همه‌ گوینده‌ها چیره‌ بود ، ضعیف‌ و ناتوان‌ مى‌نمود ، اما هنگام‌ نبرد شیرى‌ درنده‌ بود . چون‌ با دانشمندان‌ مى‌نشست‌ به‌ شنیدن‌ شیفته‌تر بود تا گفتن‌ .

به‌ هنگام‌ ضرورت‌ سخن‌ ، سکوت‌ خود را مى‌شکست‌ . نمى‌گفت‌ آنچه‌ را عمل‌ نمى‌کرد و عمل‌ مى‌کرد آنچه‌ را نمى‌گفت‌ ، چون‌ در برابر دو کار قرار مى‌گرفت‌ که‌ نمى‌دانست‌ کدام‌ خداپسندانه‌تر است‌ آن‌ را در نظر مى‌گرفت‌ که‌ پسند نفسش‌ نبود ، هیچکس‌ را به‌ خاطر کارى‌ که‌ مى‌توان‌ از آن‌ عذرى‌ آورد سرزنش‌ نمى‌کرد .

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


33.  کسى‌ که‌ عقل‌ ندارد ادب‌ ندارد ، و کسى‌ که‌ همت‌ ندارد مروت‌ ندارد ، و کسى‌ که‌ دین‌ ندارد حیا ندارد . و خردمندى‌ موجب‌ معاشرت‌ نیکو با مردم‌ است‌ ، و به‌ وسیله‌ عقل‌ سعادت‌ هر دو عالم‌ به‌ دست‌ مى‌آید .

(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)


34. تعجب‌ مى‌کنم‌ از کسانیکه‌ در غذاى‌ جسم‌ خود فکر مى‌کنند ولى‌ در امور معنوى‌ و غذاى‌ جان‌ خویش‌ تفکر نمى‌کنند. شکم‌ را از طعام‌ مضر حفظ مى‌کنند ولى‌ در روح‌ و روان‌ خویش‌ افکار پلید و پستى‌ را وارد مى‌کنند .

(بحار الانوار، ج‌ 1 ، ص‌ 218)


35.  حضرت‌ مجتبى‌ - علیه‌ الاسلام‌ - بهترین‌ جامه‌هاى‌ خود را در موقع‌ نماز مى‌پوشید ، کسانى‌ از آن‌ حضرت‌ سبب‌ این‌ کار را سؤال‌ کردند ، در جواب‌ فرمود : خداند جمیل‌ است‌ و جمال‌ و زیبایى‌ را دوست‌ دارد به‌ این‌ جهت‌ خود را در پیشگاه‌ الهى‌ زینت‌ مى‌کنم‌ ، خداوند امر فرموده‌ که‌ با زینت‌هاى‌ خود در مساجد حاضر شوید .

(تفسیر عیاشى‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 14)


36. تنها چیزى‌ که‌ در این‌ دنیاى‌ فانى‌ ، باقى‌ مى‌ماند قرآن‌ است‌ ، پس‌ قرآن‌ را پیشوا و امام‌ خود قرار دهید ، تا به‌ راه‌ راست‌ و مستقیم‌ هدایت‌ شوید .

همانا محق‌ ترین‌ مردم‌ به‌ قرآن‌ کسانى‌ هستند که‌ بدان‌ عمل‌ کنند اگر چه‌ آن‌ را حفظ نکرده‌ باشند ، و دورترین‌ افراد از قرآن‌ کسانى‌ هستند که‌ به‌ دستورات‌ آن‌ عمل‌ نکنند گرچه‌ قارى‌ و خواننده‌ آن‌ باشند .

(ارشاد القلوب‌ ، ص‌ 102)


37. اى‌ مردم‌ هر کس‌ براى‌ خدا اخلاص‌ ورزد و سخن‌ او را راهنماى‌ خود قرار دهد به‌ راهى‌ که‌ درست‌تر و استوارتر است‌ هدایت‌ مى‌شود و خداوند او را براى‌ آگاهى‌ و هوشیارى‌ توفیق‌ داده‌ و به‌ عاقبت‌ خوش‌ کمک‌ کرده‌ است.

(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


38.  پرسش‌ صحیح‌ نیمى‌ از علم‌ است‌ ، و مدارا کردن‌ با مردم‌ نیمى‌ از عقل‌ است‌ ، و اقتصاد و اعتدال‌ در زندگى‌ نیمى‌ از مخارج‌ است‌ .

(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابى‌ الحدید ، ج‌ 18 ، ص‌ 108)


39. بیشترین‌ زیرکى‌ ، ترس‌ از خدا و پرهیزکارى‌ است‌ و بیشترین‌ نادانى‌ ، عیاشى‌ و شهوترانى‌ است‌ .

(حلیه‌ الاولیاء ، ج‌ 2 ، ص‌ 37)


40.  مادرم‌ فاطمه‌ ( س‌ ) را دیدم‌ که‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ و رکوع‌ و سجود بود و شنیدم‌ که‌ براى‌ مؤمنین‌ دعا مى‌کرد و اسامى‌ آنان‌ را ذکر مى‌نمود و براى‌ آنان‌ بسیار دعا مى‌کرد ولى‌ براى‌ خودش‌ دعا نکرد ، پس‌ به‌ او عرض‌ کردم‌ : مادر چرا همان‌ طور که‌ براى‌ دیگران‌ دعا کردى‌ براى‌ خودت‌ دعا نکردى‌ ، فرمودند : پسرم‌ ، اول‌ همسایه‌ را مقدم‌ دار و سپس‌ خود و اهل‌ خانه‌ را .

(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)


41.  رسول‌ خدا ( ص‌ ) فرمود : محبت‌ و دوستى‌ ما اهل‌ بیت‌ را اختیار کنید ، چون‌ هر کس‌ خدا را در حالى‌ ملاقات‌ کند که‌ ما اهل‌ بیت‌ را دوست‌ داشته‌ باشد ، با شفاعت‌ ما وارد بهشت‌ مى‌شود .

(محاسن‌ ، ص‌ 61)


42. اى‌ مردم‌ ! از جدم‌ پیامبر خدا شنیدم‌ که‌ مى‌فرمود : من‌ شهر علم‌ و دانشم‌ و على‌ ( ع‌ ) دروازه‌ آن‌ است‌ ، آیا از غیر دروازه‌ وارد شهر مى‌شوند ؟

(امالى‌ صدوق‌ ، ص‌ 207)


43. شخصى‌ به‌ امام‌ حسن‌ - علیه‌ السلام‌ - عرض‌ کرد : اى‌ پسر پیامبر خدا چرا ما از مرگ‌ اکراه‌ داریم‌ و آن‌ را دوست‌ نداریم‌ ؟ حضرت‌ فرمود : چون‌ شما آخرت‌ خود را خراب‌ و دنیایتان‌ را آباد کرده‌اید ، بنابراین‌ انتقال‌ از عمران‌ و آبادانى‌ به‌ خرابى‌ و ویرانى‌ را دوست‌ ندارید .

(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 110)


44. سوگند به‌ خداوند ! هر کس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد ، اگر چه‌ در دورترین‌ نقاط مانند دیلم‌ اسیر باشد ، دوستى‌ ما براى‌ او مفید است‌ . همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بین‌ مى‌برد ، همانطور که‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ریزد .

(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 24)


45.  بیشتر اهل‌ کوفه‌ به‌ معاویه‌ نوشتند : ما با تو هستیم‌ ، اگر مى‌خواهى‌ ما حسن‌ ( ع‌ ) را دستگیر مى‌کنیم‌ و پیش‌ تو مى‌فرستیم‌ . بعد خیمه‌ امام‌ حسن‌ ( ع‌ ) را غارت‌ کرده‌ و آن‌ حضرت‌ را مجروح‌ کردند .

پس‌ امام‌حسن‌ ( ع‌ ) به‌ معاویه‌ نوشت‌ : همانا این‌ امر ( حکومت‌ ) و جانشینى‌ پیامبر از آن‌ من‌ و اهل‌ بیت‌ من‌ است‌ و براى‌ تو و اهل‌ بیت‌ تو حرام‌ است‌ ، من‌ این‌ مطلب‌ را از رسول‌ خدا شنیدم‌ .

سوگند به‌ خداوند ، اگر یارانى‌ شکیبا و آگاه‌ به‌ حق‌ خویش‌ مى‌یافتم‌ ، تسلیم‌ تو نمى‌شدم‌ و آنچه‌ را مى‌خواستى‌ به‌ تو نمى‌دادم‌ .

(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 45)


46.  اگر همه‌ دنیا را تبدیل‌ به‌ یک‌ لقمه‌ غذا کنم‌ و به‌ انسانى‌ که‌ خدا را از روى‌ خلوص‌ عبادت‌ مى‌کند بخورانم‌ ، باز احساس‌ مى‌کنم‌ که‌ در حق‌ او کوتاهى‌ کرده‌ام‌ .

و اگر از استفاده‌ کردن‌ کافر از دنیا جلوگیرى‌ کنم‌ تا به‌ آن‌ اندازه‌ که‌ جانش‌ از شدت‌ گرسنگى‌ و تشنگى‌ به‌ لب‌ برسد ، آنگاه‌ جرعه‌اى‌ آب‌ به‌ او بدهم‌ ، خود را اسرافکار مى‌پندارم‌ .

(تنبیه‌ الخواطر و نزهة‌ النواطر ( مجموعه‌ ورام‌ ) ، ج‌ 1 ، ص‌ 350)


47. والاترین‌ مقام‌ نزد خداوند ، از آن‌ کسى‌ است‌ که‌ بیشتر از همه‌ به‌ حقوق‌ مردم‌ آشنا باشد و در اداى‌ آن‌ حقوق‌ ، بیشتر از همه‌ کوشا باشد . و کسى‌ که‌ در برابر برادران‌ دینى‌ خود تواضع‌ کند ، خداوند او را از صدیقین‌ و شیعیان‌ امیرالمؤمنین‌ - علیه‌ السلام‌ - قرار مى‌دهد .

(حیاة‌ امام‌ حسن‌ بن‌ على‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 319)


48.  پیامبر خدا ( ص‌ ) فرمود : هیچ‌ بنده‌اى‌ حقیقتا مؤمن‌ نیست‌ مگر اینکه‌ نفس‌ خود را شدیدتر از محاسبه‌ بین‌ دو شریک‌ و یا محاسبه‌ مولا از بنده‌ خود مورد محاسبه‌ قرار دهد .

(بحار الانوار ، ج‌ 70 ، ص‌ 72)


49.  پیامبر خدا ( ص‌ ) فرموده‌ است‌ : یکى‌ از موجبات‌ آمرزش‌ گناهان‌ ، مسرور کردن‌ برادران‌ دینى‌ است‌ .

(مجمع‌ الزوائد و منبع‌ الفوائد ، ج‌ 8 ، ص‌ 193)

 


مقدمه